بازار ارز روي موج خبر؛ آيا دلار بالاي ۱۰۵ هزار ماندگار است؟

بازار ارز امروز يكي از پرتنش‌ترين روزهاي خود را پشت سر گذاشت.

بازار ارز روي موج خبر؛ آيا دلار بالاي ۱۰۵ هزار ماندگار است؟

به گزارش شبكه اطلاع‌رساني طلا و ارز بازار ارز امروز يكي از پرتنش‌ترين روزهاي خود را پشت سر گذاشت. دلار كه صبح يكشنبه معاملاتش را در سطح ۱۰۳ هزار و ۱۰۰ تومان آغاز كرده بود، در طول روز آرام آرام پله‌هاي صعودي را طي كرد و به كانال‌هاي بالاتر قدم گذاشت. فشار تقاضا و فضاي سنگين اخبار سياسي باعث شد نرخ‌ها از مرز ۱۰۴ هزار تومان عبور كنند و در نهايت، دلار روي تابلو به ۱۰۶ هزار و ۵۰ تومان برسد؛ رشدي بيش از دو درصد تنها در يك روز.

اين جهش نشان داد كه بازار در شرايطي به سر مي‌برد كه كوچك‌ترين خبر مي‌تواند مسير آن را تغيير دهد. دلار در عرض چند ساعت دو كانال مهم را پشت سر گذاشت و به سطحي رسيد كه تا همين چند هفته پيش تصورش براي بسياري از معامله‌گران بعيد به نظر مي‌رسيد. هم‌زمان، نوسانات در بازارهاي همسايه هم به چشم آمد؛ دلار هرات روز پررفت‌وبرگشتي داشت و در نهايت روي ۱۰۴ هزار و ۴۰۰ تومان بسته شد، درهم امارات هم پله‌پله بالا رفت تا به ۲۸ هزار و ۶۵۰ تومان برسد.

نكته مهم امروز اين بود كه بازار آزاد در مسير صعودي حركت مي‌كرد، در حالي كه نرخ‌هاي رسمي ـ از جمله دلار مبادله‌اي و صرافي ملي ـ نه تنها افزايشي نداشتند بلكه اندكي كاهش هم نشان دادند و روي ۷۱ هزار و ۹۶۱ تومان ايستادند. همين شكاف ميان بازار آزاد و رسمي دوباره پررنگ‌تر شد و بر نگراني‌ها درباره آينده بازار افزود.
سقف‌شكني زير ذره‌بين؛ ۱۰۵ شكست يا فقط لمس شد؟

حركت امروز دلار بيش از آنكه يك روند آرام و حساب‌شده باشد، بيشتر شبيه يك جهش ناگهاني بود. نرخ‌ها بعد از عبور از محدوده ۱۰۴ هزار تومان به سرعت خود را به مرز ۱۰۵ هزار تومان رساندند؛ عددي كه براي فعالان بازار حكم يك «دروازه رواني» دارد. اما پرسش اساسي اين است كه آيا اين سطح واقعاً شكسته شد يا فقط لمس شد و بازار دوباره به عقب برگشت؟

بر اساس معاملات پاياني، دلار بالاتر از ۱۰۵ هزار تومان قرار گرفت و حتي تا ۱۰۶ هزار و ۵۰ تومان پيش رفت، اما هنوز بسياري از معامله‌گران اين صعود را تثبيت‌شده نمي‌دانند. دليل ساده است: بازار در طول روز چندين بار نوسان رفت‌وبرگشتي داشت و اين يعني فشار خريد بيشتر ناشي از هيجان بود تا ورود نقدينگي تازه. درست مثل بازاري كه در يك فضاي مه‌آلود حركت مي‌كند و هر لحظه ممكن است تغيير مسير دهد.

در واقع، دلار امروز سقف تاريخي خود را لمس كرد و حتي از آن گذشت، اما اينكه بتوان گفت «دلار بالاي ۱۰۵ هزار تومان تثبيت شده»، هنوز زود است. براي معامله‌گران حرفه‌اي، چنين لحظاتي بيشتر نشانه يك جو رواني شديد است تا آغاز يك روند پايدار.
كانونِ علت اول: ركود اقتصادي و پناه به دلار

وقتي موتور اقتصاد از حركت مي‌ايستد، سرمايه‌ها معمولاً به سمت دارايي‌هايي مي‌روند كه تصور مي‌شود در برابر تورم و بي‌ثباتي مقاوم‌ترند. در ايران امروز، ركود عميق در بخش‌هاي مولد اقتصاد، يكي از ريشه‌هاي اصلي فشار بر بازار ارز است. بورس با ريزش‌هاي پي‌درپي و خروج نقدينگي دست‌به‌گريبان است، بازار مسكن به دليل قيمت‌هاي سرسام‌آور و افت قدرت خريد قفل شده و توليدكنندگان هم با هزينه‌هاي بالاي انرژي و محدوديت‌هاي مالي نفس‌گير روزگار مي‌گذرانند.

در چنين فضايي، دلار بار ديگر به «پناهگاه اضطراري» تبديل مي‌شود. معامله‌گران و حتي مردم عادي وقتي چشم‌انداز روشني در بازارهاي ديگر نمي‌بينند، نقدينگي خود را به سمت اسكناس سبز مي‌برند. همين رفتار جمعي، موجي از تقاضا ايجاد مي‌كند كه قيمت‌ها را بالا مي‌برد، بي‌آنكه نيازي واقعي در پشت آن باشد.

ركود اقتصادي به معناي اين است كه سرمايه‌گذاران گزينه‌هاي محدودي براي حفظ ارزش دارايي‌هايشان دارند. وقتي توليد سودآوري ندارد و بازار سرمايه اعتماد را از دست داده، طبيعي است كه دلار ـ حتي در قيمتي غيرمنطقي و بالاتر از ارزش واقعي‌اش جذاب‌تر به نظر برسد. اين همان چرخه معيوبي است كه باعث مي‌شود ركود و نوسان ارزي دست به دست هم دهند و به جاي حل شدن، هر دو بحران عميق‌تر شوند.
كانونِ علت دوم: تقاضاي بازار؛ واقعي‌ها، سفته‌بازها و روانِ سياست‌زده

بازار ارز اين روزها تركيبي از سه نوع تقاضا را تجربه مي‌كند. بخش نخست تقاضاي واقعي است؛ واردكنندگاني كه براي خريد مواد اوليه يا كالاهاي واسطه‌اي نيازمند ارزند و مسافراني كه ارز مسافرتي مي‌خواهند. هرچند بانك مركزي بخشي از اين نياز را از مسير رسمي تأمين مي‌كند، اما در عمل همه تقاضا به كانال‌هاي رسمي نمي‌رود و بخشي از آن به بازار آزاد سرريز مي‌شود.

در كنار اين گروه، سفته‌بازان حضور پررنگي دارند؛ همان كساني كه به محض شنيدن خبرهاي سياسي، دست به خريد مي‌زنند تا در سقف‌هاي قيمتي بفروشند. اين دسته موتور اصلي نوسان‌هاي روزانه‌اند و با رفتار هيجاني خود، بازار را مدام بالا و پايين مي‌برند.

اما شايد مهم‌ترين لايه، ريشه‌هاي رواني ناشي از انتظارات سياسي باشد. فعال شدن مكانيسم ماشه و زمزمه بازگشت تحريم‌ها، مثل جرقه‌اي عمل كرده كه ترس از آينده را در بازار شعله‌ور كرده است. بسياري از خريداران خرد و بي‌تجربه تنها به اين دليل وارد بازار شده‌اند كه نكند فردا قيمت‌ها بالاتر برود و آنها از قافله جا بمانند. همين «ترس از جاماندن» يا همان FOMO، باعث مي‌شود فشار تقاضا بيشتر از آنچه واقعاً وجود دارد به نظر برسد.

به بيان ديگر، تقاضاي امروز بازار بيشتر از آنكه ريشه در نياز واقعي اقتصاد داشته باشد، محصول يك روان‌شناسي جمعي است؛ روان‌شناسي‌اي كه با هر خبر جديدي مي‌تواند به سمت ديگري بچرخد.
حباب يا واقعيتِ بنيادي؟ درس‌هاي دو سال اخير از جهش‌هاي ناپايدار

صعود اخير دلار هرچند نفس‌گير به نظر مي‌رسد، اما پرسش كليدي اين است: چقدر از اين افزايش واقعاً ريشه در بنيادهاي اقتصادي دارد و چقدرش صرفاً يك حباب رواني است؟ مرور حافظه بازار نشان مي‌دهد كه پاسخ، بيشتر به گزينه دوم نزديك است.

در دو سال گذشته بارها شاهد همين الگو بوده‌ايم: شوك سياسي ـ از شهادت رئيس‌جمهور گرفته تا جنگ ۱۲روزه يا تهديدهاي بين‌المللي ـ باعث جهش ناگهاني نرخ ارز شده است. اما پس از فروكش كردن تب سياسي، دلار به مدار پايين‌تر بازگشته و كساني كه در سقف‌هاي هيجاني خريده‌اند، بازندگان اصلي بوده‌اند. نمونه بارز، پايان سال ۱۴۰۳ بود كه دلار به بالاي ۱۰۰ هزار تومان جهش كرد اما چند ماه بعد دوباره به محدوده ۸۰ هزار برگشت.

اين بار هم نشانه‌هاي مشابهي ديده مي‌شود. تقاضاي غالب سفته‌بازانه است، شاخص‌هاي كلان (مانند رشد نقدينگي و ذخاير ارزي) نسبت به سال‌هاي بحراني كنترل‌شده‌ترند و بانك مركزي ابزارهاي بيشتري براي مداخله دارد. همه اينها نشان مي‌دهد كه افزايش قيمت كنوني بيش از آنكه نشانه تغيير پارادايم باشد، يك حركت حبابي ناشي از ترس و هيجان است.

درس تاريخي بازار ساده است: هر بار كه دلار به‌واسطه خبرهاي سياسي پرش كرده، دير يا زود تب آن فروكش كرده و بازار به تعادل برگشته است. بنابراين، ريسك اصلي متوجه همان خريداران هيجاني است كه در روزهاي داغ، ارز را در سقف مي‌خرند و در روزهاي سرد با زيان سنگين تنها مي‌مانند.
نقشه راه پيش‌رو: ۱۰۳ سپر، ۱۰۵ دروازه

بازار ارز حالا در نقطه‌اي ايستاده كه همه نگاه‌ها به دو مرز حياتي دوخته شده است. ۱۰۳ هزار تومان در روزهاي اخير بارها نقش «سپر حمايتي» را بازي كرده و مانع ريزش بيشتر شده است؛ تا جايي كه هر بار نرخ به اين محدوده نزديك شده، خريداران دوباره به ميدان برگشته‌اند. در مقابل، ۱۰۵ هزار تومان حالا به «دروازه رواني» بازار تبديل شده؛ عبور و تثبيت بالاي اين سطح مي‌تواند براي معامله‌گران سيگنال آغاز يك موج صعودي تازه باشد.

اما پرسش اصلي اينجاست: بازار به كدام سمت متمايل است؟ اگر هيجانات سياسي همچنان شعله‌ور بماند و فشار تقاضا ادامه پيدا كند، احتمالاً دلار بتواند بالاي ۱۰۵ هزار بايستد و حتي سقف‌هاي بالاتري را امتحان كند. اما اگر خبرها كمي فروكش كند و سياست‌گذار طبق تجربه دو سال گذشته مداخله كند، مسير ديگري پيش روي بازار قرار مي‌گيرد: بازگشت تدريجي به محدوده‌هاي پايين‌تر و اصلاح قيمت‌ها.

در واقع، بازار امروز بيشتر از هر زمان ديگري به «انتظارات» وابسته است، نه به متغيرهاي بنيادين. همين وابستگي به خبر، مسير دلار را لغزنده كرده؛ هر حركت تازه، بيش از آنكه حاصل يك محاسبه اقتصادي باشد، نتيجه يك موج رواني است. براي همين، معامله‌گران حرفه‌اي با دقت بيشتري مرزهاي ۱۰۳ و ۱۰۵ را رصد مي‌كنند، چون مي‌دانند آينده كوتاه‌مدت بازار در گروي همين دو عدد كليدي است.
بازارساز چه مي‌كند؟ از حراج طلا تا پاسخ‌گويي به تقاضاي واقعي

بانك مركزي در دو سال اخير نشان داده كه براي مهار التهابات ارزي دست بسته نيست. تجربه ورود بيش از صد تن طلا به كشور در سال ۱۴۰۳ و ذخاير ارزي نسبتاً قدرتمند، پشتوانه‌اي است كه به سياست‌گذار اجازه مي‌دهد در لحظه مناسب وارد عمل شود. ابزارها هم متنوع‌اند: از برگزاري حراج شمش و سكه گرفته تا پيش‌فروش محدود، از عرضه در بازار حواله‌هاي تجاري تا تأمين ارز مسافرتي. اين مجموعه اقدامات در دوره‌هاي مشابه توانسته جو رواني بازار را تخليه و قيمت‌ها را به مدار تعادلي بازگرداند.

نكته كليدي، «زمان‌بندي مداخله» است. اگر بانك مركزي در اوج هيجان عرضه سنگين كند، بخش زيادي از ذخاير به هدر مي‌رود و نتيجه پايداري ندارد. به همين دليل، سياست‌گذار معمولاً صبر مي‌كند تا التهاب فروكش كند، سپس با عرضه هدفمند به بازار جهت مي‌دهد. اين همان الگويي است كه در پايان ۱۴۰۳ و حتي در ماجراي جنگ ۱۲روزه ديده شد: دلار جهش كرد، اما با تركيبي از آرام‌تر شدن فضاي سياسي و ورود بازارساز، نرخ‌ها دوباره اصلاح شدند.

از سوي ديگر، بازارساز تلاش مي‌كند با پاسخ‌گويي به نيازهاي واقعي اقتصاد ـ مثل واردات كالاهاي اساسي و سفرهاي خارجي ـ بخش بزرگي از تقاضا را از بازار آزاد خارج كند. وقتي اين كانال‌ها به‌خوبي تغذيه شوند، فشار بر اسكناس آزاد كمتر مي‌شود و فضا براي سفته‌بازي محدودتر. بنابراين، آينده دلار نه‌فقط در دست خبرهاي سياسي، بلكه به واكنش و چابكي سياست‌گذار هم گره خورده است.
جمع‌بندي رفتاري: چگونه اسير سقف‌ها نشويم؟

بازار ارز اين روزها صحنه‌اي آشنا را تكرار مي‌كند؛ صحنه‌اي كه بارها در سال‌هاي اخير ديده‌ايم: خبر سياسي مي‌آيد، هيجان بالا مي‌رود، دلار جهش مي‌كند و خريداران تازه‌وارد با تصور جا نماندن از موج، وارد بازار مي‌شوند. اما همان‌طور كه تاريخ نشان داده، اين خريداران معمولاً بازندگان اصلي‌اند؛ چون وقتي التهاب فروكش مي‌كند و دلار دوباره عقب‌نشيني مي‌كند، دارايي آن‌ها در سقف گير كرده و زيان سنگيني به جا مي‌گذارد.

رفتارشناسي بازار مي‌گويد در شرايطي كه نرخ‌ها بيش از بنيادهاي اقتصادي بالا مي‌روند و تقاضا بيشتر جنبه رواني دارد، ورود به بازار ارز پرريسك‌ترين انتخاب است. حرفه‌اي‌ها در چنين فضايي يا از قبل در بازار حضور دارند و در سقف مي‌فروشند، يا اصلاً وارد نمي‌شوند. اما خريداران هيجاني با تصميم‌هاي احساسي، بار ديگر همان چرخه زيان را تجربه مي‌كنند.

در نهايت، آينده كوتاه‌مدت دلار بيش از آنكه به متغيرهاي اقتصادي گره خورده باشد، به خبرهاي سياسي و زمان‌بندي مداخله بازارساز بستگي دارد. تجربه نشان داده اين موج‌هاي هيجاني دير يا زود فروكش مي‌كنند و بازار به سمت تعادل برمي‌گردد. بنابراين، مهم‌ترين درس براي فعالان خرد اين است: خريد در سقف‌هاي هيجاني، قمار با سرمايه شخصي است. تنها كساني كه بتوانند از جو رواني فاصله بگيرند و با نگاه تحليلي تصميم بگيرند، در نهايت بازنده اين بازي تكراري نخواهند بود.